یادداشت های من از کارساز



واقعا گیج بودم گیج گیج، چند وقتی بود میخواستم یه کاری بکنم ولی نمی‌دونستم چیکار!! دوست نداشتم بیکار باشم
دنبال یه جای خلوت می‌گشتم که تمرکز کنم
اما تو دانشگاه مگه جای خلوت پیدا میشد؟
هر سوراخ سمبه ای که می‌رفتی میدیدی دو نفر نشستن ؛)
اما بالاخره نشستم روی پله ها و گوشیم رو باز کردم
تلگرام ام رو چک کردم دیدم یکی توی گروه مربوط به کامپیوتر دانشگاه کاشان یه پست گذاشته که مستند کارساز قراره از گروه سازنده خانه ما به زودی تولید بشه کسانی که دوست دارن میتونن شرکت کنن
گوشیم رو خاموش کردم
به خودم گفتم
بیا، دیدی؟؟ اینم فرصت
میخوای چیکارش کنی؟!
با خودم فکر میکردم که خیلی فرصت خوبیه گفته بودن تا سقف ۱۰۰ میلیون برای عملی کردن ایده پول میدن
نشستم ایده هایی که قبلاً بهش فکر کرده بودم رو بررسی کردم
کدوم به درد میخورد؟!
یکیش برام جالب بود
اینکه بتونیم بدون دستگاه کارت خوان و با گوشی پرداخت رو انجام بدیم
تحقیق کردم دیدم توی چین به طور گسترده استفاده میشه (اگه الان تو ایران هم بود جلو شیوع کرونا رو تا حدی می‌گرفت)
علی پی و وی چت پی دو تا برنامه معروف چین برای پرداخت موبایلی بودن
طرز کارشون خیلی سخت نیست
میری تو برنامه و گوشیت رو روی QR code میگیری و اونو با دوربین اسکن می‌کنی و در نهایت با زدن گزینه تایید پرداخت رو انجام میدی
به همین سادگی
اما تو ایران نبود
شاید بخاطر تنبلی بانک هاست
یا اینکه اونایی که پیاده کردن خیلی تبلیغ نمیکنن
من تصمیم گرفتم بسازمش اما نه با استفاده از کد QR بلکه با استفاده از یک تکنولوژی جدید
کیوآر کد دیگه خیلی تکراری شده بود
دوست داشتم هرکس اسکن کد من رو میبینه بفهمه برای پرداخت هست (در‌ حال حاضر کیوآر کد خیلی جاها کاربرد داره)
پس آسین هام رو بالا زدم و عزم ام رو جزم کردم که یه چیز جدید بسازم
به این فکر کردم که منحصر به فرد باشه
با خودم گفتم کیوآر کد که مربع هست،‌من باید یه شکل دیگه بزنم
دایره به نظرم جذاب اومد
طراحیش رو انجام دادم که اگه بخوام دایره بزنم چه شکلی میشه؟!
دیدم بد نشد
رفتم سراغ بحث مهندسی اش !! خب الان چطوری میتونم به برنامه بفهمونم که پرداخت انجام بشه؟!
اومدم و تمام چیزای مورد نیاز رو نوشتم
در نهایت با استفاده از اوپن سی وی یه برنامه پردازش تصویر ساده نوشتم که بتونه کد توی این دایره رو تشخیص بده
اسمش رو گذاشتم فلش پی
به معنی پرداخت سریع
خب فلش پی برام زیبا بود اما نسبت به کیو آر‌ کد خیلی کمتر میشد توش اطلاعات ذخیره کرد
فک کنم ۳ چهار بایت بود دقیق یادم نیست
گفتم همین خوبه
رفتم به دوستم موضوع رو توضیح دادم
از کارم خیلی خوشش اومد و من رو تحسین کرد
براش جالب بود که تا این حد به جزئیات اهمیت داده بودم و فکر همه جایش رو کرده بودم
بعد ها بهش پیشنهاد دادم که باهم توی مسابقه شرکت کنیم
قبول کرد
دوست خوبم هست
حسین
حسین شیره جونی
با اینکه گرفتار بود ولی وقت گذاشت
خیلی روی ارایه کار کردیم
و خودمون رو برای ارایه جلو کارگردان ها آماده کردیم
حالا چرا جلو کارگردان ها؟!
چون مرحله انتخابی بود و کسانی که قبول میشدن تازه میرفتن جلو داور‌ها
ما رفتیم اونجا با یه عالمه استرس
فکر کنم اولین بارم بود میرفتم تهران
همه چیز برام شگفت انگیز بود
هرچند که اون روز جمعه بود و همه جا خلوت
ولی از دیدن اسم میادین هم لذت می‌بردم
میدان ولیعصر که می‌گفتن اینجاس؟؟!
چه جالب
خب
رفتیم خانه مستند
بن بست مهرگان پلاک ۳
من فقط اینجاش رو یادمه
وارد که شدیم اتاق های تدوین و صدا و. رو دیدیم
برام جالب بود
واقعا داشتیم چیزای جدیدی رو میدیدیم که قبلاً ندیده بودیم
نوبتمون که شد رفتیم داخل
سلام کردیم
از همون اولش فهمیدن که ما یه جوری هستیم
چه جوری؟؟!
خب
هیچی ولش کن
شروع کردیم به ارایه ایده
بعد از اون همه زحمتی که برای ارایه کشیده بودم ولی خوب از آب در نیومد
کارگردان ها از ما خوششون اومده بود ولی با ایده موافق نبودن
چون میگفتن سرمایه بیشتری نیاز دارید و همچنین یک ماه برای این کار کمه
گفتن ایده فیزیکی ندارید؟ یه چیزی که اپلیکیشن نباشه؟
من رفتم به سال ۹۶
مرداد ۹۶ بود که تصمیم گرفته بودم یه محصول واقعی درست کنم
چراغ خواب هوشمند تنها چیزی بود که به ذهنم می‌رسید!
حالا اینکه چرا چراغ خواب هوشمند به ذهنم رسیده بود بماند
شروع کردم به برنامه نویسی و تونستم یه چیزی سر هم کنم که بشه با بلوتوث رنگش رو کنترل کرد
از محمد خواهش کردم که یه برنامه برام بنویسه که طبق پروتکل درخواستی من کار‌کنه
بعد از یه عالمه اصرار قبول کرد اینکار رو بکنه
وقتی کارش تموم شد نوبت به تست رسید
واقعا همه مون از کارکردش ذوق زده شده بودیم
خیلی لذت بخش بود وقتی دستت رو میزاشتی روی یک رنگی توی صفحه گوشی، یهو کل اتاق به اون رنگ در‌میومد
متاسفانه به دلایلی این پروژه تکمیل نشد و هنگام شروع مدارس روند توسعه اش رو متوقف کردم
تا اینکه توی مرحله انتخابی کارساز دوباره یادش افتادم
آهان
چرا یه ایده دیگه هم دارم
ایدتون چیه؟
لامپ هوشمند
میشه بیشتر توضیح بدین؟؟!
و اون موقع توضیح دادم که چی به چیه!
گفتن خوبه همین رو بیارید برای مسابقه
اون هفته جلو داور ها باید ارائه بدین
خب خیلی خوب بود ما تو این مرحله پذیرفته شده بودیم
حالا باید روی لامپ هوشمند کار می‌کردیم
من خودم هم بدم نمیومد که برگردم به الکترونیک
اما این وسط محمد و دوستم هیچی از این مباحث نمی‌دونستن
دوستم،‌حسین، قرار شد به کارهاش برسه و من و محمد هم توی مسابقه دو نفری شرکت کنیم
محمد برنامه نویس اندروید من میشد
خوبه
رفتیم برای ارائه جلو داور ها
با این همه تمرین اما باز همون بودم که بودم
ولی با این حال سه تا مثبت گرفتیم
اون موقع نمی‌دونستم که از ۱۶ تا تیم چند نفر حذف شدن چند نفر موندن و.!
هیچی نمی‌دونستم
کلا کم در مورد این چیزا صحبت میکردن و منم نمیپرسیدم
دیدن محیط فیلم برداری، استودیو و اتاق گریم برام باحال بود
هرچند من علاقه خاصی به سینما ندارم ولی اینکه چطور یه فیلم رو درست میکنن و نقش کارگردان و صدابردار و فیلم بردار و تدارکات و. دقیقا چیه میتونست برام جالب باشه
وقتی ارائه مون تموم شد و از استودیو اومدیم بیرون همه داشتن می‌خندیدن انگار به ارائه ما گوش داده بودن
عالی بودید!
شما دو تا تکید
بچه ها شما اهل کجایید؟
خیلی خوب بودید

اینا حرفایی بود که بعد از ارائه شنیدیم
از احساس غربتم کاسته شد محبت دیگران رو احساس میکردم انگار دوست جدید پیدا کرده بودم

اینکه دقیقا توی ارائه چه گذشت رو به صورت کامل نشون ندادن اما تیکه هاییش موجوده که خارج از تلویزیون ارائه میشه

پایان قسمت اول


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها